×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

harfe del

http:t4nha.baxblog.com)

سفر

پس از لحظه های دراز

بر درخت خاکستری پنجره ام برگی رویید

ونسیم سبزی تار و پود خفته مرا لرزاند.

و هنوز من

ریشه های تنم را در شن های رویاها فرو نبرده بودم

که براه افتادم.

پس از لحظه های دراز

سایه دستی روی وجودم افتاد

ولرزش انگشتانش بیدارم کرد.

و هنوز من

پرتو تنهای خودم را

در ورطه تاریک درونم نیفکنده بودم.

که براه افتادم.

پس از لحظه های دراز

پرتو گرمی در مرداب یخ زده ساعت افتاد

و لنگری آمد و رفتش را در روحم ریخت

و هنوز من

در مرداب فراموشی نلغزیده بودم

که براه افتادم

پس از لحظه های دارز

یک لحظه گذشت:

برگی از درخت خاکستری پنجره ام فرو افتاد،

دستی سایه اش را از روی وجودم برچید

و لنگری در مرداب ساعت یخ بست.

و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم

که در خوابی دیگر لغزیدم.

منبع : دانشنامه تی تیل , چند شعر از سهراب سپهری

چهارشنبه 10 بهمن 1391 - 11:19:55 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دریا


آرامش واقعی


خدایا به دل نگیر


هفت سین


مرغ شیدا


خلیج فارس


بوی ناب آدمیت


حرف دل


پیاده از کنارت گذشتم


هرزه کیست؟


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

201260 بازدید

24 بازدید امروز

46 بازدید دیروز

384 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements